-
من به خواستنت دچارم....
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 19:14
-
آتش
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 01:36
دیوانه وار کار می کنم... خیلی سرم شلوغه! کلا خیلی شادم و خیلی کار دارم.. خسته می شم... از یه جایی به بعد دیگه ارتباطمو با دنیا کم کم از دست می دم... همه اطرافم توی یک مه غلیظ دیده میشن... همه صداها یه جور خاصی اکو می گیرن واسم... انگار از ته یه غار همه حرف می زنن... همه چیز به جز کارهام واسم محو می شن... همه چیز به جز...
-
these 5 hours
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 05:23
آقا یعنی shit! یعنی shitها..... یعنی نظر کرده خدا هم بودم، اصلا تو بگو خود خدا هم بودم، خدا نمی اومد همچین حالی بهم بده (این می تونه به عنوان اثبات عدم خدا باشه واسه خودش...) اونهم این جور غیر منتظره و تمام و کمال.. یعنی من میرم... خب؟ می رم تا خود قیامت و آخر دنیا حال این زندگی رو می برم.. نه که یعنی لذت ببرم ها......
-
as if بهاره...
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:38
When you get addicted to life
-
مثل مهتاب که از خاطر شب می گذرد، هر شب آهسته ز آفاق دلم می گذری
جمعه 1 مهرماه سال 1390 17:16
I see him falling... I see him all confused... I see him enjoy every single word we talk... I see him relish just staying away, looking at me dancing and laughing... I see him already terrified of missing me... I see him trying to connect to my all enthusiasm... I see him falling... I look inside.. explore my...
-
صبا :* :X
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 22:56
خدا لعنتت کنه دختر! دقیقتر بخوام توضیح بدم، تف تو روحت!! PS: کاش شجاع بودن اینقدر سخت نبود.. کاش اینطوری تو صورتم نمی کوبوندی اش... میدونم! مینایی که تو سالهاست می شناسی، فحش میده، اما پای داستانها هم تا آخرش می شینه... پات می شینم رفیق قدیمی!
-
سر خم می سلامت، بشکست اگر سبویی
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 07:50
There is a prayer intended to give strength to people faced with circumstances they don't want to accept. The power of the prayer comes from its insight into human nature. " We ask God to grant us the serenity to accept the things we cannot change ..." Because so many of us rage against the hand that life...
-
به انتظار فصل تو، تمام فصل ها گذشت...
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 05:44
یعنی تو این خر تو خر زندگی ام که کاروان شتر با بارش گم میشه، نیاز جسمی (یعنی literally جسمی) پیدا کرده ام manifold یاد بگیرم... دو تا کتاب آنالیز، دو تا کتاب inference و چاپ جدبد انجیل (آقامون به C-K میگه انجیل) و کلی چیز دیگه به کنار... می خوام با این رفیق تازه مون تیریپ بذارم... باهاش شروع به کار که کنم احتمالا no...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 02:46
یادم رفته بود جای دست مردها روی کمر آدم چه مزه ای داره... یه جور گسی خاصیه...
-
big decisions... ;-)
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 15:32
خدایا! شیر موز صبحگاهی ام را از من بگیر، استخر شنایم را نه!
-
too busy gazing at the stars
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 21:53
عاشق می شم... هر روز، هر لحظه عاشق می شم... عاشق لاک ناخن هام می شم که اونقدر براقه که نور خورشید رو می کوبونه تو چشمم.. عاشق بوی هوا می شم وقتی قراره بارون بزنه.. عاشق بدنم می شم که نصفه شبها دیوانه میشه و ساعتها می رقصه.. عاشق قلبم میشم که توی جیم دیوانه میشه و درد می گیره و دیوانه وار میزنه وقتی دارم از خستگی می...
-
As of tonight
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1390 05:52
صد بار اگر توبه شکستی باز آی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 16:09
که با این درد اگر در بند درمانند، در مانند
-
Gollum-ism II
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 06:31
The act of wanting something so badly to finally fall into Sammath Naur in Mount Doom, crying out "Precciiiooouuussss"...
-
Gollum-ism
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 05:08
گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو من به جان آمدم، اینک تو چرا می نایی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 19:17
بیتابم
-
مهاجرت
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 19:15
یعنی دیگه داره حالم به هم می خوره که با هر کسی حرف می زنم یا هر ارتباطی دارم، یه ساعت باید فکر کنم طرف تو کدوم time zone هستش و من خودم کجام و ساعت کجا چنده....
-
I just love my new hair style...
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 16:07
یعنی فکر کن بعد از ۲ ماه استادمو می بینم و کلی تیریپم اینه که ایول کار کنیم و من خیلی انرژی دارم و بترکونیم (و به روی خودم نمی آرم که دیوانه وار دلم براش تنگ شده) که در جواب بحثو عوض می کنه که آره! وقتشه ازدواج کنی!! هی من خودمو می زنم کوچه علی چپ، هی اون صاف می ذاره کف دستم! حالا من کلی نگران بودم با مدل جدید موهام...
-
single entry
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 09:51
No! I'm not going to let it ruin my life and happiness. But for the first and hopefully the last time, here is my confession: Loneliness sucks... It f*** sucks.... I miss them...
-
Emotional Winter
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 18:10
Speak to me For I have seen Your waning smile Your scars concealed So far from home, do you know you're not alone Sleep tonight Sweet summerlight Scattered yesterdays, the past is far away How fast time passed by The transience of life wasted moments won't return we will never feel again Beyond my dreams Ever with me...
-
Only love remains. It's safe
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 07:23
1. Life's metaphors are God's instructions. 2. You have just climbed up and above the roof. There is nothing between you and Infinite. Now, let go. 3. The day is ending. It's time for something that was beautiful to turn into something else that is beautiful. Now, let go. 4. Your wish for resolution was a prayer. Your...
-
خمار صد شبه دارم، شرابخانه کجاست...
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 00:55
Wish to call him.... to call him "dearest.." to call him "my dearest" for one more time... for one more last time... Yet, I'm no fool to forget that it's too much to ask for...
-
home....
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 03:43
آقای وزیر اطلاعات چند ساعت پیش از نیم متری من رد شدند. قبلش محافظشون منو از سر راه کنار زدند. صدای آقای محافظ چیزی توش داشت که من تنها حسم این بود که الان می برندم زندان. دوباره که بهم گفت برم کنار از ترس منجمد شدم.. بابام کنارم کشید و شانس آوردم که حالم اینقدر بد شد وگرنه بابام تو وضعی بود که چهار تا کلفت بار آقایون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 17:25
اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند! باید راه افتاد، مثل رودهاکه بعضی به دریا می رسند بعضی هم به دریا نمی رسند. رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!
-
Be brave
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 01:52
"Tell him yes. Even if you are dying of fear, even if you are sorry later, because whatever you do, you will be sorry all the rest of your life if you say no." — Gabriel García Márquez (Love in the Time of Cholera) اصولا تمیز کردن میل باکس حرکت جسورانه (تو بخون احمقانه ای) محسوب می شه. همیشه ایمیل های قدیمی...
-
There are things you shouldn't know...
جمعه 17 تیرماه سال 1390 04:19
In one of those nights of perfection.. nights of absolutely nothing but safety and calmness... Silence and nothing to worry about... silence and nothing to fear... silence and all the temptation to close my eyes.. doing absolutely nothing but trusting the one I wanted to trust... I did the very unusual thing... I...
-
There are things you shouldn't know...
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 23:14
-
ور تو بگویی ام که نی، نی شکنم، شکر برم...
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 00:34
دلم تنگ شده که یه چیزی رو همچین با هوس نگاه کنم... از اون نگاهها که ستون آسمون رو هم می لرزونه...
-
آتش بدون دود...
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 23:19
از عشق، سخن باید گفت. همیشه از عشق سخن باید گفت. گالان را، عشق، "بیشتر از همیشه گالان بودن" و گالانی رفتار کردن آموخته بود. آت میش را عشق، "غیر از آت میش بودن"، بریدن از خویشتن خویش ، و آت میش دیگری شدن یاد داده بود. این، آن لحظه خطیر عشق است که انسان را به اوج می رساند یا به حضیض می کشد. "اگر...
-
تا باد چنین بادا ....
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 01:15
که دوران احتضار وفای به عشق بسی طولانی تر از وفای به معشوق گم گشته در غبار است...