-
جوگیرالدوله
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 04:57
کشف کرده ام که یکی از مهم ترین پدیده هایی که باعث احساس self-insufficiency من می شه اینه که وقتی یه مدت طولانی دنبال حل یک مسئله، اثبات یک قضیه یا جواب یک سوال هستم و گیر داده ام و بعد کلی به در و دیوار زدن، بالاخره جواب رو پیدا می کنم، اصولا بیشتر از سه ثانیه خوشحال نیستم. بعدش می شینم غصه خوردن که اینکه تمام این مدت...
-
فردا، ترانه ای خواهم ساخت .
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 23:47
که من بگم صنما جفا رها کن و تو باز نفهمی و مسخره بازی در بیاری و من بدونم که نه من ماندنی هستم، نه تو! آنچه ماندنی است، ورای من و تو است و تو باز طبق معمول نفهمی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 07:37
I see the angel in the marble, and I carve until I set it free.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 09:47
جام و جان و دل اگه مینا باشه، حتی اگه مینای شکسته باشه، کمتر از می ناب نباید ازش طلب کنی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 04:08
خشم ... خشم... خشم... خشم ... خشم....خشم آلوده... خشم گزنده... خشم ناپاک... به بچه های پنج ساله فکر می کنم... به بچه های پنج ساله فکر می کنم و دیوانه می شوم از خشم... به زندان.. به جنگ... به بمباران... به آدمهای معمولی... به خانواده ام... به این همه نگاه منتظر... به این همه ناامیدی... به تمام آنچه از دست می رود... به...
-
The Eternal Idol
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1391 02:39
In my opinion, in any respectable dictionary, Rodin's works should be mentioned in the definition of the word " sensuality ".
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 11:20
که شاید باید یه مدت نباشه و بد باشه و کم باشه و تو فکر کنی رفته و تموم شده و جای دیگه با کسان دیگه سخت مشغول فکر نکردن به تو داره خوش می گذرونه و غمگین شی و عصبانی شی و خمشگین از این همه بی عدالتی باشی و بی حوصله و افسرده شی و تصمیم بگیری بگذری و بگذری که... که ببینی بعد از همه اینها، هنوز اسمش هم روشنایی واست و هنوز...
-
راهرو گر صد هنر دارد تحمل بایدش
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 06:40
You find the light in your heart through love.. Pain reveals the devil in your soul... Still, there is a moment.. There is a decision to be made...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 20:07
دلم می خواد با هم باشیم و یکشنبه ظهر باشه و من یهو بگم پاشو دکور خونه رو عوض کنیم و تو بگی همین جوری که خوبه و من بگم خوبه ولی دلم می خواد عوض شه و تو نق بزنی و اما پاشی دکور خونه رو عوض کنیم و بعد از ظهرش روی مبلی که جاش عوض شده بشینیم و چایی بخوریم....
-
گر سر ننهم وانگه گله کن...
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 08:17
You, leaving me alone here, and the more I think, the more I realize how many mistakes I've made... I get to believe that maybe after all, I don't deserve you! As simple as that! Maybe I just don't deserve you for all my mistakes and impurities and weaknesses! And maybe it doesn't matter how I'd love to change, how...
-
همه آلودگیست این ایام...
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 17:36
The truth is that I wouldn't hesitate to do anything to make him happy. I wouldn't mind at all getting hurt for him. I'd be happy just having him in my life, I'd be happy just thinking about him... The truth is that he would do anything, absolutely anything to keep me from getting hurt. He would even hurt himself and...
-
امن و شراب بی غش، معشوق و جای خالی...
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391 15:57
I wouldn't give up on you so easily....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 23:10
فکر کن دلخوشی و هیجان زندگی آقات و کارت باشه! اون هم هروقت بری پیشش سر درد بگیره.... تازگی تکیه کلامش این شده که من نمی دونم این مسئله رو چه جوری می خوای حل کنی! من که نمی تونم!!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 21:29
You can't outsmart getting hurt
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آذرماه سال 1391 08:32
میخواهی بروی؟ خب برو… انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو… برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نکن نفس های آخر است نترس برو… احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو… یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آذرماه سال 1391 02:37
زمان هایی هست که عشق جواب نمی دهد، باید به زمان اعتماد کرد...
-
keep banging your head
جمعه 26 آبانماه سال 1391 05:32
All these nights of sleep walking...
-
Pain
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 08:11
If only we could make of life, what in dreams it seems But in the real world we say real real goodbyes no matter if the love will live 'Till the lover dies In the real world there are things that we can change and endings come to us in ways that we can't rearrange I love you and you love me But sometimes we must let...
-
Literally blowing up my mind...
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 18:44
Or maybe it's just flu... You never know!
-
There is a difference between imperviousness and strength
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 17:45
That's the only strategy that might work. One step at a time! Struggling with the pain little by little. Not trying to fix everything at once. It's like training. You have to start from doable and increase weight and repetitions day by day. At first, you have to repeat tens of times to "get up! dress up! and show...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 18:08
I have to let go
-
Arthur
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 18:10
اونقدر دهنم سرویس شده که شک کرده ام که شاید کل قضیه توهمه! شاید اسکل می زنم و از سر سیری و خوشی فقط از نیاز به آدرنالین و هزار تا کوفت دیگه اینقدر درگیر شده ام. کل دارم می زنم زیر همه چی... بعد یادم می آد که الان ده ساله که اسم وبلاگم، ایمیل آی دی ام، و جواب تمام security question هایی که ازم می پرسن who is your best...
-
التزام عملی
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1391 05:32
With him, it's all about faith! Everything is so tense and complicated and confusing and painful and emotional that I decided to simply give up. I gave up and started believing. I know I should believe in love and in him and in perfection and beauty and pain and life and ... And I should believe in love. He just...
-
دچار
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 05:12
من می ترسم
-
عاشق نشوید اگر توانید
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 05:50
Underestimating my strength and power in a battle, at the end, there is a huge chance of being left with regret. With the thought that "I could be more, I could be better. Maybe it would be different if I was more, if I was better." On the other hand, overestimating my strength, the result might be loss. I...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 22:02
درخت کوچک من به باد عاشق بود به باد بی سامان
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 خردادماه سال 1391 16:42
There is a very thin line between nothingness and sadness. Be careful not to jump over it.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 08:01
یادته چی شد که اونجور شد که وقتی نگاهش می کردی، فکر می کردی تو را برای تو ...
-
تو را برای تو..
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 07:44
آفتاب را برای خودم می خواهم خورشید را برای تو آب را برای خودم می خواهم چشمه را برای تو جادو را برای خودم می خواهم سفر را برای تو خواب را برای خودم می خواهم قصه را برای تو قصه را... قصه را... گرما را برای خودم می خواهم خانه را برای تو بغض را برای خودم می خواهم گریه را برای تو درد را برای خودم می خواهم زندگی را برای تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 02:01
گم شده و غمگینم. شور زندگی رو به زور تو خودم زنده نگه می دارم. حتی اگه به دروغ باشه. تو این خر تو خر و کثافت بازار و بازی های مزخرف و این همه loser که دورمو گرفته، تو این سرما و تاریکی و سرگیجه، بین این همه دروغ.... بوسه لازم شده ام. از اونها که غافلگیرم می کنه و فقط محض محبته و کسری از ثانیه طول می کشه و حتی هیچ معنی...