-
The Eternal sunshine of a Spotless Mind
جمعه 13 مردادماه سال 1385 01:42
How happy is the blameless Vestal 's lot! The world forgetting, by the world forgot; Eternal sunshine of the spotless mind! Each pray'r accepted, and each wish resign'd. این بشر Jim Carrey لامصب نابغه است! ایده هم فوق العاده بود! بعد از Butterfly Effect از هیچ فیلمی شاید اینقدر لذت نبرده بودم! (خودمونیم! بی ربط هم...
-
همیشه فاصله ای هست...
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1385 22:13
از دور ، وقتی نگاهت داره می گذره، یه حرکتِ دستِ آشنا می بینی. کمی بالاترش یه چهره آشنا... چند لحظه طول می کشه که ذهنت جرئت کنه مشاهداتش رو با چیزی associate کنه. قبل از این که بتونی جلوی خودتو بگیری، دوباره نگاهتو می گذرونی. همون حرکت.... همون چهره... کمی فکر میکنی و این بار تصمیم می گیری یه بار دیگه نگاه کنی. فقط...
-
hear me
سهشنبه 10 مردادماه سال 1385 09:58
... I'm restless and wild I fall but I try I need someone to understand (can you hear me) I'm lost in my thoughts And baby, I faught for all that I've got Can you hear me ...
-
شادی ( چگل بانو )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 18:07
دستش بشکند که خانه ی ما را در زد و نالید درزی ام. چه قبائی بر تن من می دوخت! عجوزی آمد با بساط مشاطه، گفت گوهر یکدانه می خرم. مرا گفت حیف تو نیست با این همه خوبی و ترگلی، کپیده در کنجی، نهفته چون گنجی؟ گفتمش پهلوانی است، تازه خطی، که عقدم با وی در آسمان بسته. خندید. چه می دانستم راه با خانه سلطان دارد. فردا پیش زن...
-
تتر خانم ( یغما خانم )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 17:58
شما همه دروغ می گویید! من خودم خواستم. می فهمید؟ به خودم گفتم چرکس بانو، کِی باشد چابکان تیز چنگ شمخال ترا بفروشند؟ گفتم تو که باید در خانه ی ترخانی بد خلق و کج خیال تا پیری کلفتی کنی، چرا نروی شبستان سلطان به خانمی؟ من کلک زدم؛ خواهرم را خواستند خودم را جلو انداختم. شنیدید؟
-
ریجان ( تابان خانم )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 17:54
من از خانه وزیرانم. چون پیاده ای مرا هدر دادندتا خود به قلعه سلامت برسند. آه، یکباره دیدم کیشم. سوار بی اسب، شاه پیل افکن، می آمد نسب از ما ببرد، آبرویی بخرد! تف به این پهنه ی سیاه و سپید که در آن آچمز شدم. در قلعه ای بمان، رخ بر خاک بنه. بیهوده! همه شان بُرده اند و من ماتم. حالا همه شان عزیز سلطانند؛ از قِبَل من....
-
نارگل خاتون (گلنار)
شنبه 24 تیرماه سال 1385 17:49
" و اما بر جام جهان بین مغان واقف اسرار، و آئینه ی گیتی نمای پیر گبران آتش خویِ آئینه کردار، پوشیده نیست که به حسن تدبیر وزیران نیکو ضمیر مقرر است هر طایفه نو گلی از گلبنان ریاض نیکویی به حضرت سلطان فرستد؛ تا بدین مناکحت و مساهرت معاند و مساعد ایشان را خویش شناسند٬ و البته که ابواب فتنه مسدود٬ و دست تطاول از آن قوم...
-
صنم ( تندر بانو )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 17:40
من گروگانم. تاوان گرجیانم. خانان را شرط نامه ای آمد در ضمان صلح. ساو و باجی چندان، با چندین کنیزان خوبرو، و ماهرویان خانزاده. من یک از آنانم.؛ بزرگ زاده ، بهترین ایشانم. تمام راه در دلم غائله بود؛ چون جدال فریسی و حواری. آه پسر خدا که در آسمانی، من کی ام؟ گویی روی مو راه می روم. گرجیان اگر یاغی شوند من اینجا بر دارم!
-
عسل ( خیر بانو )
شنبه 24 تیرماه سال 1385 17:33
- .. خوابم گریخته. کدام ما قصه نیستیم؟ به صدا در آیید؛ کودکی اینجاست که با قصه باید خواب وی را آشفت! -مرا خانه و فرزند بود. به مهمانی آبادی آمدند. شیپور شکار می زدند. شویکم را گفتند شب اول این عروس کجا بود؟ برکت از کدام سلطان یافت؟ اگر نهان از چشم کدخدایان ماند، حالا شبی به سلطان مهمان باشد. می شنیدم از در و دریچه؛...
-
دیر...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 14:56
دیگر جا نیست قلبت پر از اندوه است. می ترسی - به تو بگویم - تو از زنده گی می ترسی از مرگ بیش از زنده گی از عشق بیش از هر دو می ترسی. به تاریکی نگاه می کنی از وحشت می لرزی و مرا در کنارِ خود از یاد می بری.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 08:19
همه لرزشِ دست و دلم ، از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریزگاهی گردد. ..... و خنکای مرهمی بر شعله های زخمی نه شورِ شعله بر سرمای درون. .... غبارِ تیره تسکینی بر حضور وهن و دنجِ رهایی بر گریزِ حضور، سیاهی بر آرامشِ آبی و سبزه ی برگچه بر ارغوان ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 00:42
نه دیگه این واسه ما دل نمی شه... اگر هم شه، دیگه عاقل نمی شه... با صدای اون موشه توی نمایشنامه خوانی شهر قصه و با ریتم پشت میله ای (البت نه اونها که در وصف مادر خونده می شن) بخونید!!!! عجب....
-
برزیل هم حذف شد!
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 00:39
کلاس بازیها خیلی بالاست... من تحمل این همه هیجان رو ندارم!!! پی نوشت: این سه-چهار نفر... ۱ ۲ ۳ ۴
-
من با Lehman هستم!!!
جمعه 9 تیرماه سال 1385 21:34
از اون موقع که کودکی فزرتی بیش نبودم، از کلینزمن خوشم می اومد! Klose از بازیهای سال ۹۸ سوگلی شد! Schneider, Lahm, Ballack هم به کنار که کلی باهاشون حال می کنم! Lehman هم که بعد از اینکه به اون حرکتش توی بازی Arsenal-Barcelona فکر کردم، طرفدارش شدم! از این حرفها بگذریم، همشون نوعی گلادیاتور محسوب می شن! آدمهای خیلی...
-
شاید بازگشت به زندگی...
جمعه 9 تیرماه سال 1385 00:59
Does the enormous computing power of neurons mean consciousness can be explained wihin a purely neurobiological framework, or is there scope for quantum computation in the brain? اصولا از ملت اهل caltech خوشم می آد!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1385 22:09
ز کویت رفتم و الماس ساغر بر شکر بستم، برو با یار خود بنشین که من بار سفر بستم زبعد رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد، فلانی یار خوبی بود و من قدرش ندانستم........ -------------------------------------------- پی نوشت: استاد شهیر ... جواد یساری
-
به زمان بیندیش و شبیخون ظالمانه آن...
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 23:32
فکر می کنم ! ساعتها فکر می کنم! گاهی کلمات مثل پتک فرو می آیند... بزرگ می شوند... تمام افکارم را پر می کنند... کلماتی مثل تبعیدی .... نه که challenge ! هنوز وقت دارم! حدس می زنم حدود ۳ ماه دیگر برای فکر کردن فرصت دارم! فکر کردن آزاد! قبل از طرح سوال! سوالِ سرنوشت ساز! هنوز سه ماه تا challenge فرصت دارم! لعنت به این...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 00:13
شاید جواب همینه....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 تیرماه سال 1385 23:39
گفتم صنما! صنم بری؟ گفت برم گفتم که مرا خانه بری؟ گفت برم گفتم که به من چه بر دهی؟ گفت برم! زده زیر آواز اینو خونده! آخرش طی یک اقدام نمادین اعتراف کرد که یک برم دیگه هم داشته که یادش نیست!
-
خوشگلا باید برقصن....
شنبه 3 تیرماه سال 1385 02:16
آدمهایی هستند که چند ساعت کنارشون بودن، می تونه مدتها شارژ نگهم داره! آدمهایی که نبودنشون به معنی جای خالیه و بودنشون یک دنیا خاطره... دوستی می گفت یکی از تعیین کننده ترین پارامترها در روابط بین آدمها، داشتن خاطرات مشترکه! قرار نیست همه این خاطرات خوب یا زیبا باشه! قراره به اندازه زندگی ای که کنار هم داشته ایم متنوع...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 00:30
از قیافه اش خوشم اومد! همین طوری! اصلا نمی شناسمش!
-
must've been good ...
یکشنبه 28 خردادماه سال 1385 19:01
از راست نرنجیم ولی، هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت... dancing in the rain.... تو هم برو بابا حال نداریم! rain ام کجا بود وسط تابستونی... همون کابوس رو می بینم... زیر پام یهو خالی می شه ... چشمامو می بندم و منتظر سقوط می مونم... اینجاش باید بیدار شم ولی ادامه داره! توی خواب فکر می کنم که حداقل باید عرضه سقوط رو داشته...
-
Kelly Clarkson
جمعه 26 خردادماه سال 1385 02:10
I will not make the same mistakes that you did I will not let myself cause my heart so much misery I will not break the way you did You fell so hard I've learned the hard way, to never let it get that far Because of you I never stray too far from the sidewalk Because of you I learned to play on the safe side So I...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 خردادماه سال 1385 23:36
Forgive and Forget ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 خردادماه سال 1385 11:15
و احساس عدم امنیت، ریشه های حیاتم را می خشکاند....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 خردادماه سال 1385 01:16
Trust I seek and I found in you ... No, Nothing else matters ...
-
out there
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 23:25
همیشه وقتی زیادی سعی می کنم به چیزی فکر نکنم، یا اصلا فکر نکنم، خود به خود تو خاطرات غرق مبشم... پرسید چی کار داشتم می کردم. دوست نداشتم اسم کتابی که می خوندم رو بهش بگم! طبق معمول شروع می کرد به اظهار نظر کردن! حسش نبود! گقتم : موسیقی گوش می دم! Chris ! دروغ نگفتم! ولی تمام حقیقت رو هم نگفتم! گفت آره! من هم Chris...
-
I'll cross the stream, I have a dream
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 17:19
I believe in angels Something good in everything I see I believe in angels When I know the time is right for me ... If you see the wonder of a fairy tale you can take the future even if you fail .... پی نوشت: I have a dream. هم West life خونده اش، هم ABBA
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 خردادماه سال 1385 22:41
پس کو رحمانت؟ ..... کو رحیمت؟........
-
روزگار...
شنبه 13 خردادماه سال 1385 20:45
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو بر خاست، نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم.....