too busy gazing at the stars


عاشق می شم... هر روز، هر لحظه عاشق می شم...

عاشق لاک ناخن هام می شم که اونقدر براقه که نور خورشید رو می کوبونه تو چشمم.. عاشق بوی هوا می شم وقتی قراره بارون بزنه.. عاشق بدنم می شم که نصفه شبها دیوانه میشه و ساعتها می رقصه.. عاشق قلبم میشم که توی جیم دیوانه میشه و درد می گیره و دیوانه وار میزنه وقتی دارم از خستگی می میرم.. عاشق تک تک عضلاتم می شم وقتی بعد کلی شنا کردن احساسشون می کنم و یکی یکیشون ملتهب می شن... عاشق آب می شم وقتی توش غوطه ور می شم... عاشق آفتاب روی پوستم می شم وقتی هر روز با دامن کوتاه و تاپ تا میدون هاروارد قدم می زنم.. عاشق گرمای خورشید می شم که انگار همه آدمها رو داره می بوسه... عاشق تک تک سلولهای مغزم می شم وقتی بعد از چند ساعت درس خوندن از کنترلم خارج می شن و دیوانه وار تا عمق همه چیز می رن و برمی گردن و من ناتوان می شم از دنبال کردن آگاهانه فکر هام.. اوه! عاشق قطرات شکلات روی زبونم می شم.. مست می شم از شکلات.... عاشق گلهای سرخی که روی میز گذاشته ام می شم... عاشق تمام رهگذرهایی میشم که لبخند می زنن.. عاشق اون پسری می شم که توی مترو بهم گفت که چشمهای قشنگی دارم و من بهش اطلاع دارم که لبخند جذابی داره و احتمالا دوباره هرگز نخواهم دیدش... عاشق اون دوستام می شم که وقتی وارد مهمونی میشم از دور یه نگاه می اندازن که رو به راه باشم و اگه خوب به نظر بیام که از دور لبخند می زنن، اما اگه نباشم فحشه که نثارم می کنن... عاشق موسیقی می شم که مثل ودکا از روی زبون جذب می شه و به لحظه ای، میشه قسمتی از وجودم... عاشق موهام میشم که باد آشفته و دیوانه شون میکندشون... عاشق تمام کسانی می شم که باهاشون ساعتها قدم می زنم و گوش می دن و حرف می زنن و بعد لبخند دیگه ازم دور نمیشه.. 


هر روز عاشق می شم... هر لحظه... 


بی تو... بی فردا... بی دیروز... هر لحظه عاشق می شوم....



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد