Just walk away


دل دیوانه از منطق و قانون دنیا و التزامات بودن و اینگونه بودن چه می فهمد؟ دل چه می فهمد از رویای آزادی؟ چرخ زنان و رقص کنان چشمانش را می بندد که غرق شود در دام. تمام رویایش لحظه ای اسارت بی غش است. 

حالا تو از شکست غرور و حسرت بی پایان و بیداد زمانه داستان سرایی کن... دریغ از لحظه ای حرف شنوی...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد