به من بازگرد!
و مرا در محبس بازوانت نگهدار
و به اسارت زنجیرهای انگشتانت در آور
که اسارت در میان بازوان تو چه شیرین است.
سپر باش میان من و دنیا
که دنیا در تو تجلی خواهد کرد.
بر من ببند چون سدی عظیم
که در سایه ی تو من دریاچه ای نخواهم بود، آسمانٍ دائم اردیبهشت خواهم بود.
این محبس هم شکستنیست
این پرنده نیز رفتنیست....